English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
ground observation U دیدبانی زمینی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bilateral spotting U دیدبانی مضاعف محل اصابت گلوله دیدبانی دو جانبه
spots U پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
spot U پیداکردن محل نقاط با دیدبانی دیدبانی کردن
scanned U دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scans U دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
scan U دیدبانی کردن دیدبانی مداوم
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
ground liaison U گروه رابط زمینی در فرودگاه شکاریهاربط زمینی
goldie lock U فرمان پست رادار زمینی به هواپیما دایر بر اینکه رادارکنترل زمینی هدایت هواپیمارا بعهده گرفته است
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
army commander U فرمانده نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات فرمانده قسمت زمینی
flank observation U دیدبانی جانبی دیدبانی از دیدگاه جانبی
night vision U دیدبانی در شب دید شبانه دیدبانی شبانه
ground signals U سیستم علایم بصری زمینی سیستم مخابره علایم زمینی مستقر در فرودگاه
yam U سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
army aircraft U هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
yams U سیب زمینی هندی سیب زمینی شیرین
observation U دیدبانی
espial U دیدبانی
observations U دیدبانی
observing U دیدبانی کردن
observed U دیدبانی کردن
watchtowers U برج دیدبانی
reports U گزارش دیدبانی
observe U دیدبانی کردن
astronomic observation U دیدبانی نجومی
report U گزارش دیدبانی
reported U گزارش دیدبانی
observes U دیدبانی کردن
air observation U دیدبانی هوایی
observation sector U قطاع دیدبانی
observation post U پست دیدبانی
watchtower U برج دیدبانی
o o line U خط دیدبانی سپاه
o o line U خط تقسیم دیدبانی
observing sector U قطاع دیدبانی
loopholes U سوراخ دیدبانی
loophole U سوراخ دیدبانی
radar quardship U دیدبانی بارادار
beacon U برج دیدبانی
beacons U برج دیدبانی
aerial observation U دیدبانی هوایی
observing sector U منطقه دیدبانی
neglect U دیدبانی نکنید
visual observation U دیدبانی با چشم
bilateral observation U دیدبانی مضاعف
visual observation U دیدبانی بصری
watch tower U برج دیدبانی
loop-hole U سوراخ دیدبانی
observation U دیدبانی اتش
army of observation U عده دیدبانی
flank observation U دیدبانی جناحی
observations U دیدبانی اتش
neglecting U دیدبانی نکنید
neglected U دیدبانی نکنید
neglects U دیدبانی نکنید
bilateral observation U دیدبانی دوجانبه
direct observation U دیدبانی مستقیم
optical U مربوط به دیدبانی بصری
observed fire U تیر دیدبانی شده
radar beacon U برج دیدبانی رادار
astronomic station U ایستگاه دیدبانی نجومی
pilothouse U اطاق دیدبانی کشتی
surveillance U دیدبانی و مراقبت از منطقه
scope U وسیله دیدبانی یا بینایی
snooper scope U دوربین تعقیب و دیدبانی
tog method U روش دیدبانی محوری
terrain spotting U دیدبانی کردن زمین
ground observation U دیدبانی ازروی زمین
apex angle U زاویه راسی دیدبانی
infrared viewer U دوربین دیدبانی شبانه
spotting U دیدبانی کردن دید زدن
visibility range U شعاع عمل دیدبانی یا دید
weather observation U مشاهدات هواشناسی دیدبانی جوی
tog method U روش دیدبانی در خط توپ هدف
folded optics U وسیله عکاسی یا دیدبانی تاشونده
observed chart U طرح تیر دیدبانی شده
air spot U تنظیم تیربا دیدبانی هوایی
snooper U هواپیمایی که در حال تعقیب یا دیدبانی است
air spot U تنظیم تیر توپخانه با استفاده از دیدبانی هوایی
spotting U تنظیم تیر و دیدبانی اتش درتوپخانه دریایی
neglect U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
spotting line U خط دیدبانی توپخانه دریایی یازمینی خط تنظیم تیر ودیدبانی اتش
neglects U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
neglected U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
pibal U دیدبانی بصری بالن هواسنجی برای تعیین سمت باد
neglecting U این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
intermediate area U منطقه واسطه دیدبانی رادار منطقهای به عمق 2 تا 01هزار متر در جلوی لشگر
seen fire U اتش مداوم و دیدبانی شده پدافند هوایی که روی سبقت معین در جلوی هواپیما اجرامیشود
tumbling U زمینی
agrarian U زمینی
landed a U زمینی
earthly U زمینی
earth-bound U زمینی
subaerial U رو زمینی
terrestrial U زمینی
sub astral U زمینی
terraneous U زمینی
sublunar U زمینی
tellurian U زمینی
sublunary U زمینی
terrene U زمینی
territorial U زمینی
predial or prae U زمینی
sniper scope U دوربین تیراندازی بوسیله تیراندازان ماهر دوربین مادون قرمز دیدبانی در شب
spotting charge U خرج مشقی برای تصحیحات دیدبانی خرج مخصوص تنظیم تیر
pibal U تعیین جهت وزش باد به طریقه بصری دیدبانی بصری
crested U دیدبانی غیر ممکن غیر قابل دید به وسیله مانع
rawin U دستگاه رادارهواسنجی دستگاه هواسنجی دیدبانی بصری مسیر بادهای طبقات بالای جو
terraqueous U زمینی ودریایی
ground control U کنترل زمینی
terrestrial refraction U شکست زمینی
ground circuit U مدار زمینی
ground nut U بادام زمینی
ground fire U تیر زمینی
ground force U نیروی زمینی
ground forces U نیروی زمینی
terrestrial radiation U تابشهای زمینی
ground liaison U رابط زمینی
ground forces U نیروهای زمینی
graze burst U ترکش زمینی
standard lamps [British] U آباژورهای زمینی
standard lamp [British] U آباژور زمینی
floor lamps [American] U آباژورهای زمینی
bonus pass U پاس زمینی
floor lamp [American] U آباژور زمینی
earth nut U بادام زمینی
floor lamp U اباژور زمینی
monkey nut U بادام زمینی
landmines U مین زمینی
land combat U نبرد زمینی
landmine U مین زمینی
ground wave U موج زمینی
ground observer U دیدبان زمینی
hypogean U زیر زمینی
infernal regions U دیارزیر زمینی
subterraneous U زیر زمینی
land force n U نیروی زمینی
land forces U نیروی زمینی
land mine U مین زمینی
land tail U بنه زمینی
mail gram U پست زمینی
murphy U سیب زمینی
praties U سیب زمینی
suberranean U زیر زمینی
tater U سیب زمینی
perigee U حضیض زمینی
hypogeous U زیر زمینی
hypogeal U زیر زمینی
ground position U ایستگاه زمینی
ground position U موقعیت زمینی
ground return U بازتاب زمینی
terrain return U اکوی زمینی
ground return U برگشت زمینی
ground speed U سرعت زمینی
terrain corridor U دالان زمینی
ground surveillance U مراقبت زمینی
ground surveillance U تجسس زمینی
ground track U مسیر زمینی
tellurian matter U ماده زمینی
ground waves U امواج زمینی
groundling U گیاه زمینی
overland mail U پست زمینی
gulleys U دالان زمینی
earthy U زمینی دنیوی
apogee U اوج زمینی
ground antenna U انتن زمینی
earth antenna U انتن زمینی
antenna ground U انتن زمینی
army U نیرو زمینی
terrestrial U وضعیت زمینی
potato U سیب زمینی
armies U نیرو زمینی
gullies U دالان زمینی
gully U دالان زمینی
peanut U بادام زمینی
army general staff U ستادنیروی زمینی
peanuts U بادام زمینی
potatoes U سیب زمینی
groundnut U بادام زمینی
groundnuts U بادام زمینی
peanut U پسته زمینی
army attache U وابسته زمینی
peanuts U پسته زمینی
army forces U نیروهای زمینی
interocular distance U فاصله بین عدسیهای یک وسیله دیدبانی یا بین دوچشم
telluric U دارای تلوریوم زمینی
subway U راه زیر زمینی
subway U ترن زیر زمینی
subways U راه زیر زمینی
tellurous U دارای تلوریوم زمینی
army aviator U خلبان نیروی زمینی
groundwave U موجهای رادیویی زمینی
groundwater U ابهای زیر زمینی
grounded primary U مدار ورودی زمینی
surface mission U ماموریت دفاع زمینی
table water U سفره اب زیر زمینی
ground visibility U میزان دید زمینی
army artillery U توپخانه نیروی زمینی
task group U گروه ماموریت زمینی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com